قلب طلایی مطالب جالب و خواندنی
| ||
|
صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت. مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسهاست. پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برممدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بریمدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همهمعلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش توباید بری به مدرسه. پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برممدرسه؟
* * * * * * * * * * * * * * * مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
![]() [ سه شنبه 23 خرداد 1391
] [ 14:44 ] [ زهرا ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |